کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم!

کولکاویس

پنجره رو باز بذار شاید پریدم!

بی صورتی بی بی از دندان خراب است!


مادربزرگ ما می گوید دندانی که لق و خراب و بو گندوست را بکن بنداز دور! می خواهیم همین کار را بکنیم! نخی دورش می بندیم و سپس به دری ..در را باز کرده سپس محکم می بندیم...
و از آن روز بود که بی صورتی ما آغاز شد...

** دلم خیلی خواست سنتور بزنم ولی ساز مان را در ولایت جا گذاشتیم و شاید او ما را...
**یک نفر در راه پله دلنگ و دولنگ دست کلیدش را تکان میداد و از پله ها بالا می آمد ما لبخند مزورانه ی پرسپیتالیانه ای زدیم که ای مادر بلا فکر کردی ما نفهمیدیم که رسیدی و به سوی در شیرجه زدیم که دوزاریمان یک سقوط نابهنگام و دلخراش کرد و یادمان آورد که ما به کل در این دیار تنهاییم و مادرمان در ولایت می باشد و شانه هایت را برای گریه کردن....حافظا...حافظا.....
**
شانه هایت را برای گریه کردن.........حافظا...حافظا....!!

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:13 ب.ظ http://ghole.persianblog.ir/

سلام.وبلاگتان را دیدم وخواندم ولذت بردم ولینک کردم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد